در فراق سپاه علی

در فراق سپاه علی

تمام ماتم عالم به دیده ام پیداست
سپاه من به کجا میروی علی تنهاست

اگرچه خانه ی امنی نبود خانه ی من
ولی به نور تو سرشار از امید و صفاست

مگر نه اینکه خودت خواستی اجل برسد
خودت دعا کن و پیشم بمان مجال دعاست

تو نام خویش بگو و ز بسترت برخیز
قسم به حق که شفا در کلام یا زهراست

علی به گفتن نامت گشوده خیبر را
توان بازوی حیدر تویی که شیر خداست

سلام من بروی بی جواب می ماند
در این مدینه که مملو از دروغ و ریاست

درون خواب حسن حرف میزند بانو
بگو چه دیده که اینگونه در دلش غوغاست

سخن به نام حسن چون رسید خاتمه یافت
ز اشک چشم غزلها برای او دریاست

شعر:بهنام فرشی
متن اشعاری که در فایل صوتی فوق دکلمه شده
دیدگاه ها (۱۱)

#کروکت_گوشت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط