اگرچه بانقاب شرم میپوشی نگاهت را

اگرچه بانقاب شرم میپوشی نگاهت را


کجاپنهان توانی کرد چشمان سیاهت را
دیدگاه ها (۱۰)

خبری نیست ...خیاطی می کنمآسمان را به زمین می دوزمچشمهایم را ...

قرض الحسنــه قلب خــودم را بـــه تــو دادمافسوس که چشمان تو ...

من خوبم !روزها هم همه دارند عبور می کنند به آرامینه چراغ قرم...

از بس که تَرَک بر دلم انداخته چشمتلبخندِ من از طایفه ی بغضِ...

وقتی در عمق چشمان سیاهت خیره می‌شوم، سیاهی‌شان قدرت بلعیدنِ ...

شورِ شیرین لبت مانندِ دریایِ شراب...ساغر جان مرا لبریز کرد ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط