عاره یادمه بچه بودم مامانم گفت میخایم بریم خرید!🙂💜
عاره یادمه بچه بودم مامانم گفت میخایم بریم خرید!🙂💜
عروصکمو ک خیلی دوص داشتم برداشتم و مث همیشه راه افتادم!🙂👩🏻🦯
وقتی داشتیم برمیگشتیم!🙂💔
یه دختر و مامانشو دیدم ک دقیقا مث من ی عروصک داشت!🙃🖤
دختر و مامانش دعواشون شد!🙂💔
دختر قهر کرد و عروصکشو انداخت وسط خیابون!🥀
یه ماشین از روی عروصکِ رد شد و نابود شد!💔🤕
دختر زد زیر گریه و گفت عروصکمو میخام!🙂🖤
مامانم رفت نزدیک و عروصک منو داد بهش!😞💔
اما ب من فکر نکرد من اون عروصکو خیلی دوص داشتم مث خاهرم!💔🙂🥀
باهاش حرف میزدم!🙃
بهش غذا میدادم!🙂💔
لباس براش میخریدم!
وحتی شوق داشتم خیاطی یاد بگیرم ک برا عروصکم خدم لباص درصت کنم!🙂👩🏻🦯
میرفتیم پارک باهم!💔
مامانم اونو داد بهش بعد از اون خیلی عروصکای خشگل تر برام خرید!🙂💔
#امامنهیچکدومونخاصتم🙂💔🥀
عروصکمو ک خیلی دوص داشتم برداشتم و مث همیشه راه افتادم!🙂👩🏻🦯
وقتی داشتیم برمیگشتیم!🙂💔
یه دختر و مامانشو دیدم ک دقیقا مث من ی عروصک داشت!🙃🖤
دختر و مامانش دعواشون شد!🙂💔
دختر قهر کرد و عروصکشو انداخت وسط خیابون!🥀
یه ماشین از روی عروصکِ رد شد و نابود شد!💔🤕
دختر زد زیر گریه و گفت عروصکمو میخام!🙂🖤
مامانم رفت نزدیک و عروصک منو داد بهش!😞💔
اما ب من فکر نکرد من اون عروصکو خیلی دوص داشتم مث خاهرم!💔🙂🥀
باهاش حرف میزدم!🙃
بهش غذا میدادم!🙂💔
لباس براش میخریدم!
وحتی شوق داشتم خیاطی یاد بگیرم ک برا عروصکم خدم لباص درصت کنم!🙂👩🏻🦯
میرفتیم پارک باهم!💔
مامانم اونو داد بهش بعد از اون خیلی عروصکای خشگل تر برام خرید!🙂💔
#امامنهیچکدومونخاصتم🙂💔🥀
۸.۶k
۱۲ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.