حرف بزن آیدا حرف بزن
حرف بزن آیدا... حرف بزن...!
من محتاج شنیدن حرفهای #تُ هستم.
با من از عشقت، از قلبت، از آرزوهایت حرف بزن.
اگر مرا دوست میداری، من نیازمند آنم که با زبان #تُ آن را بشنوم؛ هر روز، هر ساعت، هر دقیقه، و هر لحظه میخواهم که زبانِ #تُ ، دهانِ #تُ وصدای #تُ آن را با من مکرر کند. افسوس که سکوت #تُ ، مرا نیز اندک اندک از گفتن باز میدارد.
درخت با بهار و ماهی با آب زنده است، و من با حرفهای #تُ ...
#احمد_شاملو
مثل خون در رگهای من
من محتاج شنیدن حرفهای #تُ هستم.
با من از عشقت، از قلبت، از آرزوهایت حرف بزن.
اگر مرا دوست میداری، من نیازمند آنم که با زبان #تُ آن را بشنوم؛ هر روز، هر ساعت، هر دقیقه، و هر لحظه میخواهم که زبانِ #تُ ، دهانِ #تُ وصدای #تُ آن را با من مکرر کند. افسوس که سکوت #تُ ، مرا نیز اندک اندک از گفتن باز میدارد.
درخت با بهار و ماهی با آب زنده است، و من با حرفهای #تُ ...
#احمد_شاملو
مثل خون در رگهای من
- ۱.۸k
- ۲۹ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط