حرف نهضت شد اومدم یادی از شطرنج کنم اما ظاهرا روسری

#حرف #نهضت شد اومدم یادی از "شطرنج" کنم، اما ظاهرا "روسری" حسادت کرد!
.
شب بود و ماه بود و خیابان و ....کاش تو
باران و عطر چایی و ایوان و ....کاش تو
.
پاییز بود و عاشقی و شعر های من
بوی دو سیب و قل قل قلیان و....کاش تو
.
رنگ سفید مهره ی شطرنج دست من
اسب و رخ و پیاده ی میدان و....کاش تو
.
کارم شده ورق زدن خاطرات دور
اشکی که میچکد سر مژگان و....کاش تو
.
دست و نوازش و گره ی باز روسری
چشم و نگاه و خال زنخدان و....کاش تو
.
دامن هزار چین و غزل خوان و دلبری
بزم شراب و موی پریشان و....کاش تو
.
باران ببار، بغض مرا تازه تر بکن
این جا ،ز دوریت همه گریان و....کاش تو
.

صد بیت...نه...هزار غزل...نه، که شعرمن
حجمش شده برابر دیوان و....کاش تو
.

دارد نسیم مشت به در میزند و من
در فکر آن که آمده مهمان و....کاش تو#
دیدگاه ها (۱۶)

#-#-#

؟

کی میخواد واسش بخرم ؟

پیشاپیش یلدا مبارک گفتم.پست ندارم دیکه مجبور بودم اینو خرج ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط