نقاش دریا

🤍نقاش دریا🥺
‌ʕ⁠ ⁠ºاز زبان راو ⁠º⁠ʔ⁩
امروز ا.ت و دوستاش یعنی جورج و سوجین
برن مسافرت برای یه هفته دریا البته اینا پیشنهاد جورج بود اون پسر همیشه احل خوشگذرونیه . باهم آماده شدن تا برن پاساژ خرید برای فردا که میخواهند برن دریا تا لباسهای ست بگریند .
ا.ت:الو سوجین کجایی
سوجین :دارم با جورج میام دو در خونتون
ا.ت :اوکیه منم میام جلو در خونه
ا.ت تلفون رو قطع کرد
بعد از پنج مین جورج و سوجین اومدن جلوی در خونه ی در خونه ی ا.ت ،ا.ت هم جلوی در بود .
جورج:خنان خشگله نمیای
ا.ت:بله مصتر جورج
سوجین:جررررررررر
جورج:خانم خوشگله نمی‌خوای آدرس رو بدی
ا.ت:∆ادرس رو داد
رسیدن به پاساژ
سوجین :ا.ت ا.ت ا‌ت
ا.ت:هاااا
سوجین: اون لباس رو ببین
ا.ت:چقدر قشنگ
سوجین: بیا بریم بخریم
ا‌ت:آره
⁦⁦(⁠ノ⁠≧ویو ا‌ت≦⁠)⁠ノ
رفتیم با سوجین لباسی که گفت رو بگیرم .....




تا بعدی بای
دیدگاه ها (۰)

هیق•́⁠ ⁠ ⁠‿⁠ ⁠,⁠•̀⁩

✾⚅✼⚄✼⚃✼⚂✼⚁✼⚀✾┊ ┊ ┊ ┊ ┊ ┊┊ ┊ ┊ ┊ ┊...

میبینید یونتان هم نشدیم.

این عکسو ببینیدخب دیگه باید فهمیده باشید میخوام فیک بنویسم _...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط