من آدم حساسی نیستم وقتی خانهی والدینم را ترک کردم گریه نکردم ...

:
من آدم حساسی نیستم ، وقتی خانه‌ی والدینم را ترک کردم گریه نکردم ، وقتی گربه‌ام مرد گریه نکردم ، وقتی در ناسا کار پیدا کردم گریه نکردم و حتی وقتی روی ماه پا گذاشتم گریه نکردم !!
اما وقتی از روی ماه به زمین نگاه کردم بغضم گرفت با تردید با پرچمی که بنا بود روی ماه نصب کنم بازی می‌کردم از آن فاصله رنگ و نژاد و ملیتی نبود ما بودیم و یک خانه ‌ی گرد آبی ، با خودم گفتم انسانها برای چه میجنگند ؟!
انگشت شصتم را به سمت زمین گرفتم و کره زمین با آن عظمت پشت انگشت شصتم پنهان شد و من با تمام وجود اشک ریختم ...!!
نیل ‌آرمسترانگ
دیدگاه ها (۲۲)

یخ لغزانبهشتیبرای آن که رقصیدن را نیک می داند.#فریدریش_نیچهد...

برگ از درخت خسته می شود .وگرنه پاییز بهانه است...#حسن_آذری

خسته از مغز خالی و پرهامشت میکوبمت به آجرهاپیک خالی بگو به د...

ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﺷﻨﯿﺪﯾﻦ ﯾﺎ ﻧﻪ!ﻣﯿﮕﻦ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺳﺐ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﺩﺧﻮﻧﻪ ﺭﺩ ﺑﺸﻪ، ...

تکپارتی ته ته وقتی......

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط