من با خودم یه عمره می جنگم

من با خودم یه عمره می جنگم
توو این نبرد تن به تن تنهام
دور و بر من خیلیا هستن
اما هنوزم کاملا تنهام

سردم شده دست منو ها کن
تا شعله ی آتیش هم باشیم
دورم اگه با فکر لمسم کن
حتما نباید پیش هم باشیم

من بودم اون مردی که توو شبهاش
پیراهن تنهاییشو تن کرد
با اینکه فندک داشت اما باز
سیگار و با سیگار روشن کرد

دیوونه مو مردم نمیدونن
دیوونگی اصلا به ظاهر نیست
وقتی قطار از ریل خارج شه
دلواپس حال مسافر نیست

اصغر عظیمی مهر
دیدگاه ها (۱)

تک و تنها تر از آنم که به دادم برسندآنچنانم که شدم دست به دا...

دلم در دست او گیر است، خودم از دست او دلگیرعجب دنیای بیرحمی،...

نه تنها شکل چشمان تو رومی استکه ارقام خلافت هم نجومی استدلت ...

قرص و دارو را مكن در نسخه اي اجبارِ مندردُ و دل دارم ...نه د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط