کرد بود از اون اصیلاش

کُرد بود، از اون اصیلاش...
یه وقتایی که می‌خواست بگه فلانی خیلی آدم خوبیه و دوست داشتنیه و حسابی به دل می‌شینه و تو بگو عشقه اصلا، می گفت:
" چَنی عزیزه؟! "
این "خیلی عزیزه" گفتناش کلی معنا داشت واسه خودش...
می‌گفت وقتی یکی عزیزه و عزت داره، جاش همیشه سرِ چشم آدمه، مثل عشق، مثل دوست داشتن، مثل قرآنی که جاش سرِ طاقچه ست..
آدمی که عزیزه حرفش خریدار داره، نازش خریدار داره، حرمت و احترام داره وجودش برای همه، اگه باشه محبتش توی دلاست، نباشه دلتنگیش...
خودِ خدام هواشو داره انگار همیشه و همه جا!
می گفت...
اصلا ولش کن این حرفارو،
تا حالا بهت گفتم چنی عزیزی برام؟
دیدگاه ها (۳)

چه شب هایی با خیالت سر کرده ام چه بی تاب در نبودت بوده ام لح...

نـه کـه دوسـت داشتـن تــو بـد باشه هاااانـه!اتـفاقـا بـرعکـس...

"عزیزِ لحظه های من"دلم شانه های امن تو را میخواهدچه کنم دل ا...

اینکه بنشینیخـاطره ها را ورق بزنیچیز خوبیستاما گریه های بی ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط