دیدار جهان بی تو غم انگیز شد ای یار

دیدار جهان بی تو غم انگیز شد ، ای یار !
انگار ، بهاری است که پاییز شد ای یار !

چندان که مرا جام تــُهی شد ز می وصل
جانم ز تمنای تو ، لبریز شد ، ای یار !

ناچار ، زمین خورد شکیبایی عاشق
چون با غم ِ عشق تو گلاویز شد ای یار !

باد سحری نافه گشاد از سر زلفت ،
او کامروا شد که سحرخیز شد ای یار !

کی می رود از یاد من آن سال ها که پاییز
از باغ و بهار تو ، دل انگیز شد ای یار !

گفتی که تو را می کشم ، امروز کجایی ؟
بشتاب به سویم که خود آن نیز شد ای یار !
دیدگاه ها (۸)

ساحل ڪہ تو باشےترسے از صخره ها نیستهزار بار بہ سویت موج بر م...

ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣے ﮔﻮﯾﯿﻢ،ﻋــﺎﺩﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢﻭ ﺑﺎ ﺻــﺮﺍﺣﺖ ﺯﯾﺎﺩﯼ، ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠ...

💖 💖 مست چشمانت نبودنکار آسانی که نیستجنبه میخواهد ولی این در...

‌عاشقم، بی کینه ام اما تو میفهمی مگردرد دارد سینه ام اما تو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط