تکپارتی دراری :)
تکپارتی دراری :)
دوستان دراکو تاپه و هری هم باتم و باهم دعوا شون شده سر اینکه دراکو از رون بدش میاد و هری هم خیلی بهش میچسبه یه جورایی دراکو حسودی میکنه به رون الاهی پسرمم
دراکو ویو
تو کتابخونه داشتم کتاب در تپش آغوش تو رو میخوندم(کتاب مورد علاقشه) کلاهم رو سرم بود پاتح با اون ویزلی احمق حرف میزد واقعا حالم بد میشه وقتی میبینم اون ویزلیه احمق پیشه هریه داشتم هری رو دید میزدم که با هم چشم تو چشم شدیم یه جوری بهش فهموندم که بیاد دستشویی طبقه سوم اونم فهمید و با سر گفت باشه منم رفتم اونجا
(همونجا که مارتل هست)
هری ویو
در حال درس خوندن بودیم که دیدم دراکو داره بهم نگاه میکنه بهم گفت بریم جای همیشگی اونجا خاطره زیاد داریم منظورش 🛐 عه منم تایید کردم اون رفت منم باید میرفتم و راه افتادم همونجا رسیدم اونجا
پاتاح : دراکو ؟ اینجایی ؟
ویو خودم
هری داشت دراکو رو صدا میزد که دراکو از پشت بغلش کرد و سرشو توی گردنش فرو برد و شروع به کی.س مارک گذاشتن روی گردنش کرد
هری : الان وقتش نیست اگه یکی اینا رو ببینه چی میگه ؟
دراکو : کی میخواد ببینه به بقیه چه ربطی داره البته اگه میخوای بگی اون ویزلیـ..
هری : هزار بار بهت گفتم اون فقط دوستمه
دراکو : ما که دشمن بودیم و الان تو بقلمی چی ؟هر چیزی ممکنه
هری به سمتش برگشت و تا برگشت دراکو شروع به بو.سیدن اون کرد و بعد از چند دقیقه به دلیل کمبود نفس جدا شدن
دراکو لب هاش رو نزدیک گوش هری برد دراکو : لطفا یکم از اون مو قرمز فاصله بگیر من خوشم نمیاد خیلی آروم *
هری : اوهوم بهتره برگردیم بقیه مشکوک میشن
دراکو : فقط پنج دقیقست اینجایی یکم بیشتر بمون
هری : نمیتونم باید بر..
دراکو : لطفا و چشمای کیوتشو رو به هری کرد و مظلومانه به اون زل زد هری هم نتونست مقاومت کنه و دوست پسرشو بقل کرد و شروع به نوازش موهاش کرد
دراکو : نمیخوای یکم خستگیمو از بین ببری
هری : اصلا الان وقتش نیست
دراکو : پس بزار تو بغلت بمونم اما شب نمیتونی در بری
هری : خیلی خب باشه فعلا بیا از اینجا بریم شب هر چقدر خواستی بغلت میکنم
دراکو : پس بزار ببوسمت
و بوسی.دش
دراکو : دوست دارم پاتح
هری : منم همینطور مالفوی منم همینطور:)
خیلی کیوتن نه ؟ میدونم گند زدم ولی خودم که خوشم اومد به نظرم خیلی کیوتن به هر حال لایک و کامنت فراموش نشه بوسسسس بهتون 🥰🎀
دوستان دراکو تاپه و هری هم باتم و باهم دعوا شون شده سر اینکه دراکو از رون بدش میاد و هری هم خیلی بهش میچسبه یه جورایی دراکو حسودی میکنه به رون الاهی پسرمم
دراکو ویو
تو کتابخونه داشتم کتاب در تپش آغوش تو رو میخوندم(کتاب مورد علاقشه) کلاهم رو سرم بود پاتح با اون ویزلی احمق حرف میزد واقعا حالم بد میشه وقتی میبینم اون ویزلیه احمق پیشه هریه داشتم هری رو دید میزدم که با هم چشم تو چشم شدیم یه جوری بهش فهموندم که بیاد دستشویی طبقه سوم اونم فهمید و با سر گفت باشه منم رفتم اونجا
(همونجا که مارتل هست)
هری ویو
در حال درس خوندن بودیم که دیدم دراکو داره بهم نگاه میکنه بهم گفت بریم جای همیشگی اونجا خاطره زیاد داریم منظورش 🛐 عه منم تایید کردم اون رفت منم باید میرفتم و راه افتادم همونجا رسیدم اونجا
پاتاح : دراکو ؟ اینجایی ؟
ویو خودم
هری داشت دراکو رو صدا میزد که دراکو از پشت بغلش کرد و سرشو توی گردنش فرو برد و شروع به کی.س مارک گذاشتن روی گردنش کرد
هری : الان وقتش نیست اگه یکی اینا رو ببینه چی میگه ؟
دراکو : کی میخواد ببینه به بقیه چه ربطی داره البته اگه میخوای بگی اون ویزلیـ..
هری : هزار بار بهت گفتم اون فقط دوستمه
دراکو : ما که دشمن بودیم و الان تو بقلمی چی ؟هر چیزی ممکنه
هری به سمتش برگشت و تا برگشت دراکو شروع به بو.سیدن اون کرد و بعد از چند دقیقه به دلیل کمبود نفس جدا شدن
دراکو لب هاش رو نزدیک گوش هری برد دراکو : لطفا یکم از اون مو قرمز فاصله بگیر من خوشم نمیاد خیلی آروم *
هری : اوهوم بهتره برگردیم بقیه مشکوک میشن
دراکو : فقط پنج دقیقست اینجایی یکم بیشتر بمون
هری : نمیتونم باید بر..
دراکو : لطفا و چشمای کیوتشو رو به هری کرد و مظلومانه به اون زل زد هری هم نتونست مقاومت کنه و دوست پسرشو بقل کرد و شروع به نوازش موهاش کرد
دراکو : نمیخوای یکم خستگیمو از بین ببری
هری : اصلا الان وقتش نیست
دراکو : پس بزار تو بغلت بمونم اما شب نمیتونی در بری
هری : خیلی خب باشه فعلا بیا از اینجا بریم شب هر چقدر خواستی بغلت میکنم
دراکو : پس بزار ببوسمت
و بوسی.دش
دراکو : دوست دارم پاتح
هری : منم همینطور مالفوی منم همینطور:)
خیلی کیوتن نه ؟ میدونم گند زدم ولی خودم که خوشم اومد به نظرم خیلی کیوتن به هر حال لایک و کامنت فراموش نشه بوسسسس بهتون 🥰🎀
۱۵.۱k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.