تو را

تو را
در پیرهنم می جویم
در خونم
در آتش باغ هایم
که درختانش قلم
مه و بارانش کاغذند.

تو را
در صبحانه موسیقی می جویم
وقتی که به نت های چکیدن آب در لیوانت خیره است
در لرزش طیاره ها
وقتی به نام تو برخورد می کنند.

و تو را نمی یابم
مگر هنگامی که در آینه ها خیره ام
در گردبادی تیره از حنجره ها، سربازان، حاکمان
و سکوت دستش را باز می کند
تا آبی بنوشم که تو تقدیسش کرده یی.

#ویسگون
#خاص

دیدگاه ها (۲)

‌چه فرقی داره باشم یا نباشمبرای من، تو یعنی هردوی ما‌

‌نیستی رنگم چنین و نیستی اشکم چنانگر بر این دل نیستی عشق بتا...

‌به هوا نیازمندمبه کمی هوای تازهبه کمی درخت و قدری گل و سبزه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط