بگذار

‍ بگذار
شانه ی کوچک من بشود
پهن ترین
مامن آرامشت
هرم نفس هایت
مماس شود
برگونه های یخ زده ام
و حریر نازک موهایم
بازیچه ی انگشتان مردانه ات

آغوش تو
گدازه ای که
قندیل های ظریف تن مرا به بهار
آشتی میدهد
بگذار در هیجانی ژرف،
حاصل از داشتنت
جان را شستشو دهم
دیدگاه ها (۴)

هرگزم امید و بیم از وصل و هجر یار نیستعاشقم عاشق مرا با وصل ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط