می خواستم خنده ی پرمهرت را بسرایم

می خواستم خنده ی پرمهرت را بسرایم،،،
بروم سراغ چشمان الماست،،،،

روزها گذشت، اما هنوز خیره ب لبهایت مانده ام،،،

مگر می شود این بی پایان را سرود
فقط باید نگریست وگفت،،،

فتبارک الله الاحسن الخالقین،،،،
دیدگاه ها (۱)

یـہ لحظـہ چشمـــــاتـۅ ببنـدشـایـد منـۅ یـادٺ بیـادهمـۅن کــ...

نــرگــس مســتِ...!دو چشمان تو چیدن دارد...انتظار #تــــو......

ڪسۍ ڪه دوست داره...همیشه نڪَرانته ...به خـــــاطـــــر همین...

تقدیر نیست.ـ تقصیر است..جایی که دل به سادگیوابسته میشود...و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط