ما پیر شدیم...
ما پیر شدیم...
نه یهویی و یه شبه نه در مرور زمان....ما تو شب های مچاله شده مون پیر شدیم...همون شبایی که گلومون تو مرز انفجار بود از شدت بغض.از شدت حرفایی که میخواستیم بالا بیارم ...اما نشد...
همون شبایی که خون راهشو تو رگامون برعکس رفت...سر شدیم ....یخ شدیم....سنگ شدیم....
همون شبایی که هدفون تو گوشمون نعره ش بلند بود اما زندگی خاموش خاموش بود...
همون شبایی که هزار بار نوشتیم و پاک کردیم و سند نکردیم...
ما پیر شدیم... آره پیر شدیم اما نه از اونایی که پامون لب گور باشه...نه اتفاقا...گور خیلی ازمون دوره...خیلی..مرگ نزدیکه هزار بار مردیم و زندگی کردیم و باز مردیم اما کسی ما رو دفن نکرد...همینه که سرگردونیم...همینه که روحمون پر خراشه...
نفس هامون خون آلوده ست...سینه مون حوضچه خونه...صداها لالن...رنگ ها کورن...امید کورتر...رویا ها و خیال هامون عاجزن...تو این شب های مچاله شده ..تو این شب های خار دار...شما بگید...کی زخم هامونو بست؟ #نگین_بانو
نه یهویی و یه شبه نه در مرور زمان....ما تو شب های مچاله شده مون پیر شدیم...همون شبایی که گلومون تو مرز انفجار بود از شدت بغض.از شدت حرفایی که میخواستیم بالا بیارم ...اما نشد...
همون شبایی که خون راهشو تو رگامون برعکس رفت...سر شدیم ....یخ شدیم....سنگ شدیم....
همون شبایی که هدفون تو گوشمون نعره ش بلند بود اما زندگی خاموش خاموش بود...
همون شبایی که هزار بار نوشتیم و پاک کردیم و سند نکردیم...
ما پیر شدیم... آره پیر شدیم اما نه از اونایی که پامون لب گور باشه...نه اتفاقا...گور خیلی ازمون دوره...خیلی..مرگ نزدیکه هزار بار مردیم و زندگی کردیم و باز مردیم اما کسی ما رو دفن نکرد...همینه که سرگردونیم...همینه که روحمون پر خراشه...
نفس هامون خون آلوده ست...سینه مون حوضچه خونه...صداها لالن...رنگ ها کورن...امید کورتر...رویا ها و خیال هامون عاجزن...تو این شب های مچاله شده ..تو این شب های خار دار...شما بگید...کی زخم هامونو بست؟ #نگین_بانو
۷.۴k
۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.