ببيـــن
تو جاودانـــه شدی
اين قلب برای تو می تپـــد
اين دست ها تنـــت را
به حافظه ی جانش سپـــرده
اين نگاه رد آمـــدنت را
از ته خيــــابان می گيرد هر روز
اين قلـــم براي تو
مي چرخـــد هنوز
در دلم شاعری
همچـــو شمع شعله می کشــــد
پروانـــه ی نارنجی من
هر قطــــره که می چکم
يک شعر به دامنـــت می افتد
بزن به مـــوهات
و راه بيفت
مي خواهـــم آمدنت را
قاب کنـــم.
دو اسلاید