بایدکمی گریه کنم ...
نخیر ....
نمیتوانم ....من باصدای بلندفریادمیزنم
غزاله جانم نمیتوانم بیخیال باشم
نمیتوانم تو همین نزدیکیهاباشی ومن
ارام باشم ...این از من برنمیاید
من اگر مدام در بند گیسوان وبلند وعطراگین تو نباشم میمیرم ،
من اگر مدام باخیالت به دل خاطره هانزنم .نفسم میگیرد ،من باید هرلحظه ازتو بگویم که چگونه کسی درمن جاودانه شده چشمهایم غیر او را نمیبیند غزاله من دلم تنگ آغوش پرمهرتوست که امن ترین نقطه جهان برای من ّهرلحظه میخواهم فدایت شوم تو کجایی ?
میگویندبهارازراه رسیده است وسال
تحویل شده ،مبارکتان باشد اما
وقتی هنوز بهار من. ازراه نرسیده برایم چه فرقی میکند بهار باشد یازمستان
من مثل شما نیستم ،وقتی بهار من ازراه برسدمن خودم را برایش قربانی میکنم
من باشماکاری ندارم دلم میخواهد همینحادرانتهای کوچه دلتنگیم زانوهایم را بغل بگیرم وبه انتظار بهار خودم باشم
من باید کمی گریه کنم ...
نمیتوانم ....من باصدای بلندفریادمیزنم
غزاله جانم نمیتوانم بیخیال باشم
نمیتوانم تو همین نزدیکیهاباشی ومن
ارام باشم ...این از من برنمیاید
من اگر مدام در بند گیسوان وبلند وعطراگین تو نباشم میمیرم ،
من اگر مدام باخیالت به دل خاطره هانزنم .نفسم میگیرد ،من باید هرلحظه ازتو بگویم که چگونه کسی درمن جاودانه شده چشمهایم غیر او را نمیبیند غزاله من دلم تنگ آغوش پرمهرتوست که امن ترین نقطه جهان برای من ّهرلحظه میخواهم فدایت شوم تو کجایی ?
میگویندبهارازراه رسیده است وسال
تحویل شده ،مبارکتان باشد اما
وقتی هنوز بهار من. ازراه نرسیده برایم چه فرقی میکند بهار باشد یازمستان
من مثل شما نیستم ،وقتی بهار من ازراه برسدمن خودم را برایش قربانی میکنم
من باشماکاری ندارم دلم میخواهد همینحادرانتهای کوچه دلتنگیم زانوهایم را بغل بگیرم وبه انتظار بهار خودم باشم
من باید کمی گریه کنم ...
۲.۱k
۰۱ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.