من نیز هر صبح

من نیز، هر صبح
اینجا، کنار پنجره، پر بسته، دلتنگ
شعری، سرودی، می‌سرایم
با حسرت ِ پرواز ِ آن مرغ خوش‌آهنگ.
‌‌
او، می سراید تا فضای صبحدم را
هر لحظه رنگین‌تر کند با هر ترانه
من، می سرایم، تا نمیرم؛ تا بمانم.
بر ما چنین رفته‌ست فرمان زمانه.

#فریدون_مشیری
دیدگاه ها (۴)

‌‌‌‌ ‌نیمی از دلم را عشق فرا گرفتهو نیم دیگرش را شعراما تو...

چرا نمیخوای بفهمیمن محتاجت نبودم"من دوست داشتم"...تنها نبودم...

در فرو بسته ترین دشواریدر گرانبارترین نومیدی،بارها بر سر خود...

خدایِ خوبم سلام !شب شده ،و من به عادت همیشگی ام ،پر از حرفم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط