داشت از تنهاییش می گفت اماصدای

✪داش‍ـت اَز تَنه‍ـــاییَش م‍ـی گُف‍ــت امّ‍ــا٬صِ‍ـــدای
ِ
✪ب‍ــوقِ پُش‍ــتِ خَطّ‍ـــی اَمانَ‍ــش را بُ‍ـــریده بود...
دیدگاه ها (۸)

اگرچه خلوت و باران مدام عالی نیستخیال خوب تو تا هستپس خیالی ...

پاهایم که روبراه شود,زخمهایش اگر خوب شود ...دوباره راه می اف...

دڸــــم ٻـــــراتــ تنگـــــݜــدہ لعڹـــــتے...

خیال می‌کنینهنگ‌ها نمی‌دانند ...آمدن به ساحل یعنی مرگ.؟!خیال...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط