مردی گوسفندی ذبح کرده و آن را کباب نمود. به برادرش گفت بر
مردی گوسفندی ذبح کرده و آن را کباب نمود. به برادرش گفت برو و دوستان و اقوام را بگو که بیایند تا با هم این گوسفند را بخوریم.
برادرش رفت و در بین دهکده صدا کرد: آی مردم کمک کنید، خانه ما آتش گرفته است.
تعدادی اندکی برای نجات دادن آن ها آمدند. وقتی به خانه رسیدند، با کباب گوسفند و نوشیدنی پذیرایی شدند.
برادرش آمد و دید که کسانی دیگری آمده و گوسفند کباب شده را خورده اند.
از برادرش پرسید: چرا دوستان و اقوام را صدا نکردی؟
برادرش گفت: این ها دوستان واقعی ما و شما هستند. کسانی که شما آنها را دوست و خویشاوند می پنداشتید، حتی حاضر نشدند تا یک سطل آب هم روی خانه شما که آتش گرفته بود بریزند!
خیلی ها هنگام کباب و شراب دوستان آدم هستند.
وقتی خانه ات آتش گرفت، یک سطل آب حتی روی خاکستر تان هم نخواهند ریخت.
قدر دوستان واقعی مان را بدانیم 🌺
برادرش رفت و در بین دهکده صدا کرد: آی مردم کمک کنید، خانه ما آتش گرفته است.
تعدادی اندکی برای نجات دادن آن ها آمدند. وقتی به خانه رسیدند، با کباب گوسفند و نوشیدنی پذیرایی شدند.
برادرش آمد و دید که کسانی دیگری آمده و گوسفند کباب شده را خورده اند.
از برادرش پرسید: چرا دوستان و اقوام را صدا نکردی؟
برادرش گفت: این ها دوستان واقعی ما و شما هستند. کسانی که شما آنها را دوست و خویشاوند می پنداشتید، حتی حاضر نشدند تا یک سطل آب هم روی خانه شما که آتش گرفته بود بریزند!
خیلی ها هنگام کباب و شراب دوستان آدم هستند.
وقتی خانه ات آتش گرفت، یک سطل آب حتی روی خاکستر تان هم نخواهند ریخت.
قدر دوستان واقعی مان را بدانیم 🌺
۷۳۳
۲۶ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.