ب تو ب تاب ترین پنجره این شهرم

بے تو بے تاب ترین پنجره این شهرم
بے تو اے ڪاش ترین حسرتِ یک دیدارم

سوگ هر قاصدڪے آنقَدَر آزارم داد
روزگاریست ڪه از پنجره ها بیزارم

بے تو بے شانه ترین گریه یک مَردَم ڪه
دلخوش از شانه بے منّت یک دیوارم

سرد و مایوس ترین آه ، ڪه غمباد شدم
بے تو مغموم ترین حالت گندمزارم

با خودت برده اے از من ، منِ بے حاصل را
سالیانیست به خود عزم رسیدن دارم

در فراقت غزلم حال وخیمے دارد
آفت ، افتاده از این قائله بر افڪار‌م

درد جانڪاه مرا هیچ نفهمید‌ ڪسی
مرحبا باز به عِرق و شَرَفِ سیگارم

بے توئے درد خمارے مرا مے افزود
شده ام نشئه ے دردے ڪه دهد آزارم

آنچنان از ستم خاطره ها پیر شدم
ڪه خودم را بخدا زنده نمے پندارم

عاقبت درد غزل هاے مرا مے فهمی
وقتے از من اثرے نیست بجز آثارم

#ستایش_قلب_سربی

#عاشقانه
#دلتنگی
#خاص
#دلنوشته
دیدگاه ها (۰)

☝️مرد از خدا پرسید ...❗اگر روزی ...پسر دار شدیبه جای اینکه ب...

ساقی بده پیمانه ای زآن می که بی خویشم کندبر حسن شور انگیز ...

هوس بوسه ز رخسار تو افتاد به سرلب گزیدم که لبم آفت ایمان تو...

💎‌ عشق یعنی در کنارش حس آرامش کنی ،،،💎بوسه را پیوسته ازلبهای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط