در چشم من

در چشم من

در چشم من نگاه غریبی نشسته است
تصویر آخرین نفس از مرد خسته است

بغضی به چشم بی گنهش حمله می کند
بغضی که در سکوت اتاقش شکسته است

او در پناه عشق خود و بی پناه عشق
مانند زلزله دل سنگش گسسته است

هر لحظه در اتاق غریبش پی نفس
از لا به لای پنجره هایی که بسته است

او متهم به حبس ابد در اتاق خود
او دل به غیر حبس، به جایی نبسته است

حسین حیدری"رهگذر"

۱۳۹۶/۱۲/۲۴
دیدگاه ها (۱)

گلایهبه تو تکیه کرده بودم تو که در دلم نشستیبه کدام مذهبی تو...

نیمه نا کاملحوالی تو که هم صحبتت شدم کافیستبه فال نحس، اگر ط...

شهره شهرروی قبرم بنویسید که عاشق بودمتا بخوانند و بفهمند که ...

شرط عاشقشرط عاشق پیش معشوقش زمین افتادن استشرط این افتادگی م...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط