ح س ی ن که می گویند
ح س ی ن... که می گویند؛؛
همین نازدانه ایست که امشب در آغوش کشیده ای.....مااادر؟
ح س ی ن که می گویند؛؛
همین شاهزاده ایست که امشب به اعجاز شیری که عاشق پرور است، سیرش می کنی؟
ح س ی ن .... که می گویند؛؛
همین نوزاد ایست که میلادش اشک پدرت، رسول خدا را ،، سرازیر کرده است؟؟؟
شعبان؛؛ با همه اعجازش یک طرف....سومین سپیده سرخش، به یک طرف... مادر
چه برایمان به سوغات آورده ای که؛؛
زمین و زمان... بی تاب گرفتن گوشه قنداقه اش شده اند.....
مرحبااااا مادر....؛ مبارک است....
عاشق پروری،، کار هر کسی نیست!!!
ع ش ق ...؛ پدری میخواهد چون حیدر.....
و مادری می خواهد چون تو.... که در تمام زمین نظیر ندارید...
بنوش حسینم...؛
از شیری که تو را به سلطان عاشقی زمین و آسمان تبدیل می کند...
بنوش از شیری که جرات قربانی همه اسماعیل هایت را ، یکجا در دلت،، سرازیر می کند...
بنوش از شیری که دیدن گلوی سرخ شش ماهه... را برایت میسر می کند...
بنوش از شیری که این پا و آن پا کردن زینب،، مانع حضورش در میدان نمی شود...
بنوش از شیری که قدرت در آغوش کشیدن دستان بریده عبااااس...
پیکر اربا اربای اکبر....
قد رعنای خون آلود قاااسم ....؛
را در قلبت جا می دهد.....
جانم به قربانت....؛
از سومین روز شعبان .... تا دهمین روز محرم راهی نیست...
اما همین فاصله؛؛ علت همه سر بالاگرفتن های شیعیان توست...
ما ایستاده ایم... با عزززززت!!!
به انتظار پسرت.... تا به یاد گلوی تو.. دست بیعتش را بفشاریم!!
ح س ی ن من...
میشود دعایمان کنی؟؟؟
چشم انتظاری مان، زودتر... به آخر برسد...
از همان دعاها.. که رقیه تو را.. به چشم برهمزدنی حاجت روا کرد؟؟؟
میلاد سلطان عشق.... دردانه حضرت مادر.... مباااارک
همین نازدانه ایست که امشب در آغوش کشیده ای.....مااادر؟
ح س ی ن که می گویند؛؛
همین شاهزاده ایست که امشب به اعجاز شیری که عاشق پرور است، سیرش می کنی؟
ح س ی ن .... که می گویند؛؛
همین نوزاد ایست که میلادش اشک پدرت، رسول خدا را ،، سرازیر کرده است؟؟؟
شعبان؛؛ با همه اعجازش یک طرف....سومین سپیده سرخش، به یک طرف... مادر
چه برایمان به سوغات آورده ای که؛؛
زمین و زمان... بی تاب گرفتن گوشه قنداقه اش شده اند.....
مرحبااااا مادر....؛ مبارک است....
عاشق پروری،، کار هر کسی نیست!!!
ع ش ق ...؛ پدری میخواهد چون حیدر.....
و مادری می خواهد چون تو.... که در تمام زمین نظیر ندارید...
بنوش حسینم...؛
از شیری که تو را به سلطان عاشقی زمین و آسمان تبدیل می کند...
بنوش از شیری که جرات قربانی همه اسماعیل هایت را ، یکجا در دلت،، سرازیر می کند...
بنوش از شیری که دیدن گلوی سرخ شش ماهه... را برایت میسر می کند...
بنوش از شیری که این پا و آن پا کردن زینب،، مانع حضورش در میدان نمی شود...
بنوش از شیری که قدرت در آغوش کشیدن دستان بریده عبااااس...
پیکر اربا اربای اکبر....
قد رعنای خون آلود قاااسم ....؛
را در قلبت جا می دهد.....
جانم به قربانت....؛
از سومین روز شعبان .... تا دهمین روز محرم راهی نیست...
اما همین فاصله؛؛ علت همه سر بالاگرفتن های شیعیان توست...
ما ایستاده ایم... با عزززززت!!!
به انتظار پسرت.... تا به یاد گلوی تو.. دست بیعتش را بفشاریم!!
ح س ی ن من...
میشود دعایمان کنی؟؟؟
چشم انتظاری مان، زودتر... به آخر برسد...
از همان دعاها.. که رقیه تو را.. به چشم برهمزدنی حاجت روا کرد؟؟؟
میلاد سلطان عشق.... دردانه حضرت مادر.... مباااارک
- ۳.۶k
- ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط