داییش تلفن کرد گفتحسین تیکه پاره رو تخت بیمارستان افتاد

داییش تلفن کرد گفت:«حسین تیکه پاره رو تخت بیمارستان افتاده، شما همین طور نشستین؟» گفتم «نه. خودش تلفن کرد. گفت دستش یه خراش کوچیک برداشته پانسمان می کنه می آد. گفت شما نمی خواد بیاین. خیلی هم سرحال بود.» گفت « چی رو پانسمان می کنه؟ دستش قطع شده. » همان شب رفتیم یزد، بیمارستان. به دستش نگاه می کردم.گفتم:«خراش کوچیک! » خندید. گفت « دستم قطع شده، سرم که قطع نشده.» 
#بسیج#بسیجی #شهید

#شهید_حسین_خرازی#شهید_قاسم_سلیمانی🏴 #شهیدابراهیم_هادی #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی #شهید_حسن_آبشناسان #شهید_ابراهیم_همت
دیدگاه ها (۲)

مبارز میطلبیم کسی هست.تمرین دفاع شخصی قبل از کوهنوردی من آقا...

🖤سلام ما به رخ انور امام جواد🖤درود ما، به تن اطهر امام جواد🖤...

پیکر پاک شهید پلارک در بهشت زهرای تهران (قطعه 26، ردیف 32، ش...

شهید کجباف متولد تیرماه ۱۳۴۰ در شهرستان شوشتر است٬او پس از گ...

دستش رو قلبم بود.هر وقت می فهمید حالم‌ خوش نیست، همین کار رو...

black flower(p,261)

سه پارتی (درخواستی) P2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط