زان لحظه که دیده بر رخت وا کردم

زان لحظه که دیده بر رخت وا کردم

دل دادم و شعرِ عشق انشا کردم...

#حمید_مصدق
دیدگاه ها (۱)

دست نمی‌دهد مـــــرا بی ‌تو نَفَس زدن دمی#عطار

در رهت دادیم عقل و هوش و عُمر و زندگیای غمِ دنیا! چه می‌خواه...

خود رای می‌نباش که خودراییراند از بهشت، آدم و حوا راپاکی گزی...

هوشم نماند با ڪساندیشه ‌ام تویی بس#سعدی

توبه کردم که دگر شعر نگویم ز فراق ؛این دل توبه‌شکن.. بی تو س...

🌼سلام آقادوباره جمعه ودل بی قراری می کند💔بهر دیدار مه روی شم...

#عاشقانه_های_من#شعر #شعر_های_زیبا#زیبا #عاشقانه #غمگین #دلتن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط