عضو هشتم فصل دوم
عضو هشتم فصل دوم
بچموندبه دنیا اومده و یروزی از این روز ها داشتم به بچه شیر میدادم که دیدم یونگی از پشت بغلم کرده
ا/ت:یونگی بیا شیش شیر بچرو بگیر بشورش(لبخند)
ش:باشه پرنسس(لبخند)
و گذشت و گذشت که بچشون پنجسالش شد و قرار بود برم عروسی تهیونگ و آرزو و اسم بچشون یجی هست
آلامت یجی:ی
ا/ت:دخملکم آماده شدی
ی:بله مامانی(با آهن بچه گانه و کیوت
ا/ت:یونگی توچی
ش:منم
بچموندبه دنیا اومده و یروزی از این روز ها داشتم به بچه شیر میدادم که دیدم یونگی از پشت بغلم کرده
ا/ت:یونگی بیا شیش شیر بچرو بگیر بشورش(لبخند)
ش:باشه پرنسس(لبخند)
و گذشت و گذشت که بچشون پنجسالش شد و قرار بود برم عروسی تهیونگ و آرزو و اسم بچشون یجی هست
آلامت یجی:ی
ا/ت:دخملکم آماده شدی
ی:بله مامانی(با آهن بچه گانه و کیوت
ا/ت:یونگی توچی
ش:منم
۱.۷k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.