اگرچه در حرمش بی شماره نوکر داشت

اگرچه در حرمش بی شماره نوکر داشت..
ولی هوای مرا یـــــار جور دیگر داشت..
دیدگاه ها (۱)

شمه ای از داستانــ عشقــ شورانگیز ماست..این حکایت ها که از ف...

عاشقی با گریه سر بر شانه یاری گذاشت..از تو میپرسم بگو ای عشـ...

من دلم پیش کسی نیست، خیالت راحت..منم و یک دلِ دیوانه ی خاطــ...

ای ساقی! از آن پیش که مستم کنی از می..من، خود، ز نظر بر قد و...

اونجا که #علی_مقیمی میگه:َهوای پَر زدنم هست و شور و حالی نیس...

بپرس حال مرا که آخرین نفسم، هوای دیدن توست...#حاج_قاسم #قاسم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط