دلتنگیهمچون کودکِ پابرهنه ایستدر خیابانی پُر از هجمه ی اتومبیل هاکه هرگاه میخواهد عرض خیابان را طی کنداتومبیلی با بوق ممتد از مقابلش عبور میکندو دلتنگیهِی میماندهِی میماندو هِی میماندپشتِ چراغِ قرمزی که نامش زندگیست ...