یک جرعه شعر
#یک_جرعه_شعر
و صبح
زنیست
که خورده نانهای ته سفره را
روی دیوار تراس می ریزد
با اینکه می دانم
هیچ گنجشکی برای تک زدنشان
تا طبقه ی آخر یک آپارتمان
بالا نخواهد آمد
شاید این شهر دیگر
پروازهای گرسنه نداشته
شاید
زمستان به حد کافی زمستان نیست
شاید هم
گنجشها دیگر
به غازهای وحشی اعتماد ندارند
من اما
ترجیح می دهم
گمان کنم
که انگشتهای مهربانتری
چند طبقه
چند خانه
پایین تر
نانهای مهربان تری روی دیوار تراس
ریخته باشند.
#رویا_شاه_حسینزاده?
@LIFE_IS_BEAUTIFUL
و صبح
زنیست
که خورده نانهای ته سفره را
روی دیوار تراس می ریزد
با اینکه می دانم
هیچ گنجشکی برای تک زدنشان
تا طبقه ی آخر یک آپارتمان
بالا نخواهد آمد
شاید این شهر دیگر
پروازهای گرسنه نداشته
شاید
زمستان به حد کافی زمستان نیست
شاید هم
گنجشها دیگر
به غازهای وحشی اعتماد ندارند
من اما
ترجیح می دهم
گمان کنم
که انگشتهای مهربانتری
چند طبقه
چند خانه
پایین تر
نانهای مهربان تری روی دیوار تراس
ریخته باشند.
#رویا_شاه_حسینزاده?
@LIFE_IS_BEAUTIFUL
۹۰۹
۰۵ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.