امشب اما

امشب اما

دانستم

سایه ای را که از او می گریختم

و تمام عمر دنبالش بودم!

همین ماهی کوچکی است که در سینه ام

خانه دارد...

 

|#الیاس_علوی |
دیدگاه ها (۳)

پاییز هیچ حرف تازه ای برای گفتن نداردبا این همهاز منبر بلند ...

ثانیه ای فارغ ز غوغای جهان...🌎

خلاصه بگویمحالاهر قفلی می خواهدبه درگاه خانه ات باشدعشق پیچی...

سخنی بعد از مدت ها...

من در پی تو بودمتمام سالهای عمرم راندیده ای مرا؟آن درختی بود...

ظلم می کنی دل توتنگ است مگردل می شکنی دل تو سنگ است مگرامشب ...

ای کاش پستچی بودم وهر صبح حال خوب می‌بردم برای آدم ها.هربار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط