عاشقای مولا کیف کنن

عاشقای مولا کیف کنن



️نقل است که روزی «معاویه» برای نماز در مسجد آماده می‌شد. به خیل عظیم جمعیتی که آماده اقتدا به او بودند نگاهی از سر غرور انداخت.
عمروعاص» که در نزدیکی او ایستاده بود، در گوشش نجوا کرد که: بی‌دلیل مغرور نشو این‌ها اگر عقل داشتند به جماعت تو نمی‌آمدند و «علی» را انتخاب می‌کردند.
️معاویه» برافروخت. «عمروعاص» قول داد که حماقت نماز‌گزاران را ثابت می‌کند.
پس از نماز، بر منبر رفت و در پایان سخن‌رانی گفت: از رسول خدا شنیدم که هر کس نوک زبان خود‌ را به نوک بینی‌اش برساند، خدا بهشت را بر او واجب می‌نماید و بلافاصله مشاهده‌کرد که همه تلاش می‌کنند نوک‌ زبان‌ِشان را به نوک بینی‌ِشان برسانند تا ببینند بهشتی‌اند یا جهنمی
عمروعاص» خواست در کنار منبر حماقت جمعیت را به «معاویه» نشان دهد، دید معاویه عبایش را بر سر کشیده و دارد خود را آزمایش می‌کند و سعی می‌کند کسی متوجه تلاش ناموفقش برای رساندن نوک زبان به نوک بینی نشود.
از منبر پایین آمد در گوش «معاویه» نجوا کرد: این جماعت احمق خلیفه احمقی چون تو می‌خواهند. ""علـــی""برای این جماعت حیف است.

#نوڪر_خانه_شاه_علقمــــــــــه
@alghame_karaj
دیدگاه ها (۱)

حسین جان..آقای منسر این هیئتی شدن آبرویم را بردند ...

کن روان اشک غم ای شیعه به دامان امروزتسلیت ده به شهنشاه خراس...

یا غریب الغربا...

کسی که روح الامین است طایر حرمشهجوم حادثه بر هم زد آشیانش را...

وحدت سنی و شیعه اگر تصویر بودوحدت قلب‌ها، قبل از وحدت دست‌ها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط