اربــابـ پیــشــے
اربــابـ پیــشــے
𝔭𝔞𝔯𝔱⁴
صبح
ا.ت ویو
از خواب بیدار شدم و رفتم سمت کمد بر خلاف تصورم پر لباس بود یونگی کی این ها رو گرفت یه لباسی نظرم رو جلب کرد خونگی نبود ولی دلم خواست بپوشم رفتم دست شویی کار های لازم رو انجام دادم و لباس پوشیدم [ اسلاید ۲]رفتم پایین پیش آجوما [آ.ج: آجوما]
-سلام آجوما یونگی کجاست
آ.ج :یونگی ؟ کس آنقدر صمیمی شدی دختر [ چشمک]
-یاااا آجوما من فقط نقش دوست دخترشو بازی میکنم
آ.ج: مطمئنی که فقط نقش
-آرهههههههه
[یکی اومد]
یکی: آهای زنیکه ددی من کجاست[ داد]
آ.ج : تو اینجا چیکار میکنی هانا ارباب از دیدن هرزه ها شاد نمیشه
هانا: تو چطور جرعت میکنی [ داد]
هانا اومد به آجوما سیلی بزنه که یونگی اومد
×تو اینجا چیکار میکنی هانا [ عصبی]
هانا: اومدم پیش تو همسر آینده و دوست پسرم
[فلش بک به یه شبی]
پ.ی: پدر یونگی - م.ی : مادر یونگی
پ.ی: پسرم میدونی که باید دیگه ازدواج
کنی
×نظرم منفی
پ.ی: نظرت چیه با هانای زیبا ازدواج کنی
[زارتتتتتت]
×نظرت چیه ساکت شی
م.ی:این چه طرز حرف زدنه یونگی
من یه حرفی دارم یونگی اگه کسی برای ازدواج انتخاب کرد باهاش ازدواج میکنه مگرنه با هانا ازدواج میکنه
[ پایان فلش بک ]
×هانا یکم فکر کن پدرم گفت اگه کسی انتخاب نکردم ولی من انتخاب کردم
هانا:آخه کی بهتر از من
×آ.ت
-چیییییی یونگیییییی
×درسته راستی لباست قشنگ [ چشمک به معنای اینکه همکاری کن ]
-آآا مرسی لباس توهم قشنگه پیشی
هانا: من نمیزارمممم
هانا رفت
- شرت کم
×مرسی همکاری کردی
-مرسی [ لبخند]
[چند روز بعد ]
ویو مارال [ من ]
ا.ت و یونگی تو این چند روز هردو خونه بودن تا مزاحم العظم خانم هانا وارد میشود
هانا : مدرک دارم که ا.ت داره خیانت میکنه یونگیی[ داد]
-چی داری بلغور میکنی
×مدرک ؟
هانا: آره مو امروز دیدم که ا.ت تو پارک داشت یکیو میبوسید عکسم دارم
×خیلی اسکلی بانوی آی کیو ا.ت اصلا این چند روز بیرون نرفت
-صبر کن پیشی عکسو بده
هانا: بیا بگیر ببین خیانتتو
-خب خانم آی کیو اولا آنقدر باهوشی تتو گردن من تو عکس نیست دوما من چند روزه موهام کوتاه کردم اینجا موهاش بلنده پس شرت کم
هانا : عوضیا [ داد]
هانا رفت
شرط
لایک ۲۰
کامنت ۲۰
𝔭𝔞𝔯𝔱⁴
صبح
ا.ت ویو
از خواب بیدار شدم و رفتم سمت کمد بر خلاف تصورم پر لباس بود یونگی کی این ها رو گرفت یه لباسی نظرم رو جلب کرد خونگی نبود ولی دلم خواست بپوشم رفتم دست شویی کار های لازم رو انجام دادم و لباس پوشیدم [ اسلاید ۲]رفتم پایین پیش آجوما [آ.ج: آجوما]
-سلام آجوما یونگی کجاست
آ.ج :یونگی ؟ کس آنقدر صمیمی شدی دختر [ چشمک]
-یاااا آجوما من فقط نقش دوست دخترشو بازی میکنم
آ.ج: مطمئنی که فقط نقش
-آرهههههههه
[یکی اومد]
یکی: آهای زنیکه ددی من کجاست[ داد]
آ.ج : تو اینجا چیکار میکنی هانا ارباب از دیدن هرزه ها شاد نمیشه
هانا: تو چطور جرعت میکنی [ داد]
هانا اومد به آجوما سیلی بزنه که یونگی اومد
×تو اینجا چیکار میکنی هانا [ عصبی]
هانا: اومدم پیش تو همسر آینده و دوست پسرم
[فلش بک به یه شبی]
پ.ی: پدر یونگی - م.ی : مادر یونگی
پ.ی: پسرم میدونی که باید دیگه ازدواج
کنی
×نظرم منفی
پ.ی: نظرت چیه با هانای زیبا ازدواج کنی
[زارتتتتتت]
×نظرت چیه ساکت شی
م.ی:این چه طرز حرف زدنه یونگی
من یه حرفی دارم یونگی اگه کسی برای ازدواج انتخاب کرد باهاش ازدواج میکنه مگرنه با هانا ازدواج میکنه
[ پایان فلش بک ]
×هانا یکم فکر کن پدرم گفت اگه کسی انتخاب نکردم ولی من انتخاب کردم
هانا:آخه کی بهتر از من
×آ.ت
-چیییییی یونگیییییی
×درسته راستی لباست قشنگ [ چشمک به معنای اینکه همکاری کن ]
-آآا مرسی لباس توهم قشنگه پیشی
هانا: من نمیزارمممم
هانا رفت
- شرت کم
×مرسی همکاری کردی
-مرسی [ لبخند]
[چند روز بعد ]
ویو مارال [ من ]
ا.ت و یونگی تو این چند روز هردو خونه بودن تا مزاحم العظم خانم هانا وارد میشود
هانا : مدرک دارم که ا.ت داره خیانت میکنه یونگیی[ داد]
-چی داری بلغور میکنی
×مدرک ؟
هانا: آره مو امروز دیدم که ا.ت تو پارک داشت یکیو میبوسید عکسم دارم
×خیلی اسکلی بانوی آی کیو ا.ت اصلا این چند روز بیرون نرفت
-صبر کن پیشی عکسو بده
هانا: بیا بگیر ببین خیانتتو
-خب خانم آی کیو اولا آنقدر باهوشی تتو گردن من تو عکس نیست دوما من چند روزه موهام کوتاه کردم اینجا موهاش بلنده پس شرت کم
هانا : عوضیا [ داد]
هانا رفت
شرط
لایک ۲۰
کامنت ۲۰
۶.۶k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.