مامانهای پیج کجان😍
اگر مادر شدی یا قراره بشی کپشن رو از دست نده...
امروز که داشتم کمد #دخترک رو مرتب میکردم یاد پارسال همین موقع ها افتادم
همین روزا بود که دنبال #لباس خریدن و آماده کردن وسایلش بودم😌
تو #اینستاگرام میچرخیدم و کلی ایده میگرفتم برای تزیین اتاقش، حتی یه کالکشن براش درست کرده بودم و چیزایی که خوشم میومد رو توش ذخیره میکردم🤤
اون روزا خیلی ذهنم درگیر بود، درگیر دنیایی که نمیشناختم، درگیر یه تصویر مبهم از مادر شدن که هیچ تعریفی ازش نداشتم، درگیر توصیفات اطرافیان ازین دنیای عجیب که درکشون نمیکردم، درگیر هزارتا سوالی که جوابش رو، هم میدونستم، هم نمیدونستم 🥴
مثل یه مسئله ریاضی بود برام که تک تک کلمات فارسی که توی صورت سوال نوشته ارو میفهمیدم، اما نمیتونستم اصل سوال رو درک کنم و بهش جواب بدم😕
از یه طرف کلی ذوق اومدنش رو داشتم از یه طرف استرس مواجه شدن با دنیای جدیدی که نمیشناختم🤨
نگران سلامتی اش بودم، عاشق تکون خوردناش، نگران لحظه به دنیا اومدنش بودم، عاشق سکسکه کردناش، نگران حال روحی ام بودم، عاشق دیدنش تو قاب سونوگرافی هاش😍
پر از حس و حال های ضد ونقیض بودم، پر از احساسات منفی و مثبت، هم به خاطرش محدود شده بودم، هم به خاطرش عاشق شده بودم، هم به خاطرش اذیت میشدم، هم به خاطر اذیتاش لذت میبردم🤪
یادمه همین روزا بود که تونستم حال #مجنون رو درک کنم که چرا از #لیلی اش دست برنمیداشت، همین روزا بود که حال #فرهاد رو درک میکردم که چرا به خاطر #شیرین اش کوه میکند🥰
البته تقریبا هیچ چیز اونجوری که انتظار داشتم پیش نرفت، شاید بعدا براتون تعریف کردم🤦♀️
اگر دوست دارید بازم درمورد اون روزا بنویسم و از حس و حال مادری براتون بگم حتما تو کامنت بهم بگید👩🦰
راستی شما تصورتون از مادری چیه؟؟ 🧐
#نوزاد #مادر #اتاقکودک #سیسمونی_نوزاد #سیسمونی_دخترانه #میم_مثل_مادر #سونوگرافی #احساسات_مادرانه #دوران_بارداری #بانوعربشاهی
امروز که داشتم کمد #دخترک رو مرتب میکردم یاد پارسال همین موقع ها افتادم
همین روزا بود که دنبال #لباس خریدن و آماده کردن وسایلش بودم😌
تو #اینستاگرام میچرخیدم و کلی ایده میگرفتم برای تزیین اتاقش، حتی یه کالکشن براش درست کرده بودم و چیزایی که خوشم میومد رو توش ذخیره میکردم🤤
اون روزا خیلی ذهنم درگیر بود، درگیر دنیایی که نمیشناختم، درگیر یه تصویر مبهم از مادر شدن که هیچ تعریفی ازش نداشتم، درگیر توصیفات اطرافیان ازین دنیای عجیب که درکشون نمیکردم، درگیر هزارتا سوالی که جوابش رو، هم میدونستم، هم نمیدونستم 🥴
مثل یه مسئله ریاضی بود برام که تک تک کلمات فارسی که توی صورت سوال نوشته ارو میفهمیدم، اما نمیتونستم اصل سوال رو درک کنم و بهش جواب بدم😕
از یه طرف کلی ذوق اومدنش رو داشتم از یه طرف استرس مواجه شدن با دنیای جدیدی که نمیشناختم🤨
نگران سلامتی اش بودم، عاشق تکون خوردناش، نگران لحظه به دنیا اومدنش بودم، عاشق سکسکه کردناش، نگران حال روحی ام بودم، عاشق دیدنش تو قاب سونوگرافی هاش😍
پر از حس و حال های ضد ونقیض بودم، پر از احساسات منفی و مثبت، هم به خاطرش محدود شده بودم، هم به خاطرش عاشق شده بودم، هم به خاطرش اذیت میشدم، هم به خاطر اذیتاش لذت میبردم🤪
یادمه همین روزا بود که تونستم حال #مجنون رو درک کنم که چرا از #لیلی اش دست برنمیداشت، همین روزا بود که حال #فرهاد رو درک میکردم که چرا به خاطر #شیرین اش کوه میکند🥰
البته تقریبا هیچ چیز اونجوری که انتظار داشتم پیش نرفت، شاید بعدا براتون تعریف کردم🤦♀️
اگر دوست دارید بازم درمورد اون روزا بنویسم و از حس و حال مادری براتون بگم حتما تو کامنت بهم بگید👩🦰
راستی شما تصورتون از مادری چیه؟؟ 🧐
#نوزاد #مادر #اتاقکودک #سیسمونی_نوزاد #سیسمونی_دخترانه #میم_مثل_مادر #سونوگرافی #احساسات_مادرانه #دوران_بارداری #بانوعربشاهی
۳.۲k
۰۶ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.