نام رمان: گل سفید خونی
نام رمان: گل سفید خونی
پارت اول
( ویو ا.ت)
امروز روز عروسی من و جیمین وشغلش مافیاست من راضی نیستم که مافیا باشه ولی عشق اینجور چیزا حالیش نمیشه مگه نه مادرم داشت اشک میریخت بغلم کردو گفت
م.ت: بلاخره دخترم رو توی لباس عروسی دیدم ( بغض و گریه )
ا.ت: گریه نکن مامان و گرنه کنم گریم میگیره ( بغض)
م.ت: نه دخترم نباید گریه کنی وگرنه میکاپت خراب میشه باشه ؟
ا.ت : باشه مامان
که یک هو پدر ا.ت اومد داخل و گفت
پ.ت: مادر دختری خلوت کردینا دخترم که آقا دامادمون منتظرته
ا.ت: باشه پدر
پدرم دستم رو گرفت و وارد سالن شدیم که همهمه ی زیادی بود که با ورود من همه ساکت شدند داشتم با پدرم میرفتم سمت جیمین که یک هو
شرایط پارت بعدی : ۵تا لایک ❤️
پارت اول
( ویو ا.ت)
امروز روز عروسی من و جیمین وشغلش مافیاست من راضی نیستم که مافیا باشه ولی عشق اینجور چیزا حالیش نمیشه مگه نه مادرم داشت اشک میریخت بغلم کردو گفت
م.ت: بلاخره دخترم رو توی لباس عروسی دیدم ( بغض و گریه )
ا.ت: گریه نکن مامان و گرنه کنم گریم میگیره ( بغض)
م.ت: نه دخترم نباید گریه کنی وگرنه میکاپت خراب میشه باشه ؟
ا.ت : باشه مامان
که یک هو پدر ا.ت اومد داخل و گفت
پ.ت: مادر دختری خلوت کردینا دخترم که آقا دامادمون منتظرته
ا.ت: باشه پدر
پدرم دستم رو گرفت و وارد سالن شدیم که همهمه ی زیادی بود که با ورود من همه ساکت شدند داشتم با پدرم میرفتم سمت جیمین که یک هو
شرایط پارت بعدی : ۵تا لایک ❤️
۶۵۷
۰۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.