وقتی خدا دستهایش را از پشت روی چشمانم گذاشت

وقتی خدا دستهایش را از پشت روی چشمانم گذاشت
از لای انگشتانش آنقدر محو دیدن دنیا شدم
که فراموش کردم منتظر است
نامش را صدا بزنم....
#Atiiii#@
دیدگاه ها (۲)

والاااا بخدا....

:)

کامنت پلیییییییییییز!به خدا اگه کامنت بزارین دیسک انگشت نمیگ...

^_^

آن سوی آینه P35در رو باز کردیم که یهو جونگ کوک افتاد (ویو ا....

رمان چرا به من نمی پیوندی؟.............بردم روی پشت بوم یجا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط