مجالی نیست تا برای گیسوانت جشنی به پا کنم

مجالی نیست تا برای گیسوانت جشنی به پا کنم
که گیسوانت را یک به یک
شعری باید و ستایشی
دیگران
معشوق را مایملک خویش می ‌پندارند
اما من
تنها می ‌خواهم تماشایت کنم
در ایتالیا تو را مدوسا صدا می ‌کنند
(به خاطر موهایت)
قلب من
آستانه ی گیسوانت را، یک به یک می ‌شناسد
آنگاه که راه خود را در گیسوانت گم می کنی
فراموشم مکن!
و بخاطر آور که عاشقت هستم
مگذار در این دنیای تاریک بی تو گم شوم
موهای تو
این سوگواران سرگردان بافته
راه را نشانم خواهند داد
به شرط آنکه، دریغشان مکنی
دیدگاه ها (۲)

آن‌قدر دوستت دارم که خودم هم نمی‌دانم چقدر دوستت دارم! هربا...

از پیش چشمم رد شدی بانو، دلم رفت زیـباتــــــــرین قـطعـه می...

محبوب من.. تمام چیزی که ذهنم را مشغول کرده این است که حال تو...

مرد اونی نیست که بوی عطر تلخ بده یا اونی نیست که بیست و چهار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط