انترناسیونالیسم
انترناسیونالیسم
انترناسیونالیسم در برابر ناسیونالیسم قرار گرفته و عبارت است از اعتقاد به این که حد اعلای همکاری امکان پذیر بین ملت های جهان متضمن خیر و سعادت نوع بشر بوده و باعث تامین و تثبیت صلح عمومی عالم می باشد.
بعضی از انترناسیونالیست ها پیش بینی تشکیل یک دولت بزرگ جهانی را می کنند که کلیه ملل سطح کره زمین را تحت اختیار خود بیاورد،بدون تضییع شخصیت یا استقلال داخلی یا آزادی ایشان در اعمالی که مضر به صلح عالم و به حال ملل دیگر نباشد.
در قرون جدید برای نیل به این هدف چند شکل حکومت برای جهان پیشنهاد شده که از ملاحظه تاریخچه انترناسیونالیسم در زیر معلوم خواهد شد.
انترناسیونالیست های امروز چنین استدلال می کنند که جهان امروز به وسیله سرعت روز افزون مسافرت های هوایی و هم مسافرت با سایر وسایل ارتباطی،چنان به هم فشرده و کوچک شده که مستلزم پیوستگی نزدیک تمام ملل با یکدیگر است.
موانع عمده در راه انترناسیونالیسم:
۱.منافع های ملی،سیاسی،اقتصادی و علایق نظامی.
۲.عدم تناسب در ترقی و تکامل ملل مختلف که در جهان امروز هنوز هم اقوام بدوی وجود دارند و هم کشورهایی که به حد اعلای ترقی صنعتی،فنی و علمی رسیدند.
۳.وجود فلسفه های مختلف از قبیل فاشیسم اسپانیا،دموکراسی آمریکا و انگلیس و کمونیسم روسیه.
تاریخچه سیر فلسفه انترناسیونالیسم:
1.الف)واضع اولیه رواقیون می گفتند:
مردم جهان اعضاء یک جامعه جهانی هستند و وظایفی نسبت به این جامعه جهانی دارند.قوانین این جامعه جهانی قوانین طبیعی است و باید از آن اطاعت شود.این دولت جهانی حاکم بر فرد است.قانون باید با قانون جامعه بشری و قانون طبیعت مطابقت کند و با آن وفق داده شود نه بالعکس.مجموعه قانون جامعه بشری و قانون طبیعت را "قانون جهانی" می گفتند.اصطلاح تبعه جهان را هم این ها وضع کردند و با تابعیت کشور مخصوص یا جامعه خاص مخالف بودند.همه مردم را برادر یکدیگر دانسته و در حقوق مساوی می شمردند.
1.ب)اپیکوریان ها هم معتقد به برادری افراد نوع بشر شدند ولی نه به شدت رواقیون.
2.سیسرو مردم را اعضاء جامعه جهانی موسوم به کامنولت می شمارد و می گوید:مردم در حقوق و فهم و شعور مساوی هستند.تبعه را عضو دو جامعه می داند:اول کشور و دوم جهان.هر تبعه را در آن واحد مطیع دو دسته از قوانین دانسته ولی قانون جهانی را مقدم بر قانون دولت می شمارد و می گوید:قانون جهانی کامل و قانون دولت ناقص است.
3.در فلسفه آغاز مسیحیت گفتند:خداوند پدر نوع بشر است و تمام مردم برادر یکدیگر و مساوی هستند.
⬅️ادامه در کامنت...
#انترناسیونالیسم
#واژگان_سیاسی #سیاست #ادبیات_سیاسی
انترناسیونالیسم در برابر ناسیونالیسم قرار گرفته و عبارت است از اعتقاد به این که حد اعلای همکاری امکان پذیر بین ملت های جهان متضمن خیر و سعادت نوع بشر بوده و باعث تامین و تثبیت صلح عمومی عالم می باشد.
بعضی از انترناسیونالیست ها پیش بینی تشکیل یک دولت بزرگ جهانی را می کنند که کلیه ملل سطح کره زمین را تحت اختیار خود بیاورد،بدون تضییع شخصیت یا استقلال داخلی یا آزادی ایشان در اعمالی که مضر به صلح عالم و به حال ملل دیگر نباشد.
در قرون جدید برای نیل به این هدف چند شکل حکومت برای جهان پیشنهاد شده که از ملاحظه تاریخچه انترناسیونالیسم در زیر معلوم خواهد شد.
انترناسیونالیست های امروز چنین استدلال می کنند که جهان امروز به وسیله سرعت روز افزون مسافرت های هوایی و هم مسافرت با سایر وسایل ارتباطی،چنان به هم فشرده و کوچک شده که مستلزم پیوستگی نزدیک تمام ملل با یکدیگر است.
موانع عمده در راه انترناسیونالیسم:
۱.منافع های ملی،سیاسی،اقتصادی و علایق نظامی.
۲.عدم تناسب در ترقی و تکامل ملل مختلف که در جهان امروز هنوز هم اقوام بدوی وجود دارند و هم کشورهایی که به حد اعلای ترقی صنعتی،فنی و علمی رسیدند.
۳.وجود فلسفه های مختلف از قبیل فاشیسم اسپانیا،دموکراسی آمریکا و انگلیس و کمونیسم روسیه.
تاریخچه سیر فلسفه انترناسیونالیسم:
1.الف)واضع اولیه رواقیون می گفتند:
مردم جهان اعضاء یک جامعه جهانی هستند و وظایفی نسبت به این جامعه جهانی دارند.قوانین این جامعه جهانی قوانین طبیعی است و باید از آن اطاعت شود.این دولت جهانی حاکم بر فرد است.قانون باید با قانون جامعه بشری و قانون طبیعت مطابقت کند و با آن وفق داده شود نه بالعکس.مجموعه قانون جامعه بشری و قانون طبیعت را "قانون جهانی" می گفتند.اصطلاح تبعه جهان را هم این ها وضع کردند و با تابعیت کشور مخصوص یا جامعه خاص مخالف بودند.همه مردم را برادر یکدیگر دانسته و در حقوق مساوی می شمردند.
1.ب)اپیکوریان ها هم معتقد به برادری افراد نوع بشر شدند ولی نه به شدت رواقیون.
2.سیسرو مردم را اعضاء جامعه جهانی موسوم به کامنولت می شمارد و می گوید:مردم در حقوق و فهم و شعور مساوی هستند.تبعه را عضو دو جامعه می داند:اول کشور و دوم جهان.هر تبعه را در آن واحد مطیع دو دسته از قوانین دانسته ولی قانون جهانی را مقدم بر قانون دولت می شمارد و می گوید:قانون جهانی کامل و قانون دولت ناقص است.
3.در فلسفه آغاز مسیحیت گفتند:خداوند پدر نوع بشر است و تمام مردم برادر یکدیگر و مساوی هستند.
⬅️ادامه در کامنت...
#انترناسیونالیسم
#واژگان_سیاسی #سیاست #ادبیات_سیاسی
۶.۵k
۱۹ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.