و یک روز فهمیدیم عزیزم
و یک روز فهمیدیم "عزیزم"
نام کوچک هیچکداممان نیست
و شام خوردن زیر نور شمع
چشمهایمان را کمسو میکند
#سقف
بهانۀ مشترکی بود
که باید از هم میگرفتیم
و تاریکی موّاج خانه را ، به عدالت
به دو نیم میکردیم ؛
نیمی با ماهیان قرمز مصنوعی
نیمی با سنگریزهها و صدفها
و موجهای کوچک مصنوعی
ما دو #حباب کنار هم بودیم
که میترسیدیم هنگام #یکی_شدن
نفهمیم کداممان نابود شدهست .**
نام کوچک هیچکداممان نیست
و شام خوردن زیر نور شمع
چشمهایمان را کمسو میکند
#سقف
بهانۀ مشترکی بود
که باید از هم میگرفتیم
و تاریکی موّاج خانه را ، به عدالت
به دو نیم میکردیم ؛
نیمی با ماهیان قرمز مصنوعی
نیمی با سنگریزهها و صدفها
و موجهای کوچک مصنوعی
ما دو #حباب کنار هم بودیم
که میترسیدیم هنگام #یکی_شدن
نفهمیم کداممان نابود شدهست .**
- ۵۱۵
- ۲۳ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط