در زلف تو آشوب ز من می بینم

در زلف تو آشوب ز من می بینم
بیگانه نبیند آنچه من می بینم

او پیچ و خم و تاب و گره می نگرد
من بخت سیاهِ خویش می بینم...
#ملک_الشعرای_بهار
دیدگاه ها (۱۳)

پنجشنبهروز نبودن هاروز یادمان گرفتن هاروز تازه کردن خاطره ها...

من بدون توشبیه اصفهانی که زاینده رودش رفته کسل و کسادخشک و ...

تا چند ز داغ جامه دوزند مرا؟یک بار نشد که پاک سوزند مرابی رو...

کدام یک خائن تر است؟آن کسی که در آغوش تو، میل آغوش دیگری را ...

از خود گذشته منت دوران نمی کشداز پا فتاده تنگی دامان نمی کشد...

من از بیگانگان دیگر ننالمکه با من هرچه کرد آن آشنا کردحضرت ح...

دی به رهش فکنده‌ام طفل سرشک دیده رادر کف دایه داده‌ام کودک ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط