پارت

پارت۲۷

همه یه پادشاها و ملکه ها اومدن به نیانگما

لئو وولی اومد پیش ژان و گفت

لئوو.تو شمشیر منو برداشتی

ژان ..شمشیر تو به چه درد من میخوره

لئو وولی.. اگه کاره توی ششمیرمو بده این کارت شوخی نیست پای ابرو قلمرو ما در میونه
ژان ..کار من نیست
لئو وولی رفت بعد ژان به چنگ گفت

ژان..به نظرت خیلی بهش ظلم نکردیم

چنگ .. نمیدونم

ژان.. انگار خیلی جدی میومد

چنگ ..براش دردسر درست کردیم
ژان ..فکر کنم اره

همه اومده بودن وقتی چینیونگ لوسی رودید چشمش از حلقه زد بیرون به خودش گفت چقدرلباسش خوشگله مثله اینکه از اولم همینوداشته از من قایمش کرده بخاطره همین این لباس مسخررو دادبه من

چینیونگ..میبینم که لباست خیلی خوشگله

لوسی.. میتونستی بری بازار تو میخریدیش

چینیونگ.. برو بابا همه میدونن من خودم همین جوریشم ازتو خوشگل ترم

چن ژه یوان.. به نظر من لوسی خیلی خوب شوده لباسش یجورایی بزرگ نماست ولی ماله تو اندام لاغرتو لاغر تر کرده

چینیونگ.. برو بابا همه که خوش سلیقه نیستن

لوسی..ولش کن فکر میکنه من لباسشو از قسط خراب کردم بازم ممنون دینگ یوشی کو نمبینمش

چن ژه یوان.. اون طرفه

لوسی ..ها دیدمش ممنون

همه اومده بودن بقیراز ییبو لی هن

ویو ییبو

ییبو .. نمیخواهی بیایی دیر شوده تا حالا حتما همه یه پادشاها و ملکه اومدن

لی هن.. ارباب بهتر بدون من برین من قیافم اصلا بااین لباس جوردرنمیاد
ییبو.. بیابیرون ببینمت

وقتی لی هن اومد بیرون ییبو یه لهزه مکث کرد و یکم بعد شروع کرد به خندیدن

لی هن.. چیزی شوده قربان بنظرتون چطور شودم

ییبو..خیلی خوب شودی بیخودی خندیدم که فکر کنی بد شودی ولی واقعا حیف شود که پنج سال بالباس های پسرونه گشتی

لی هن.. پس بریم که ازین دیرتر نشه

همه سرگرم خوردنه نوشیدنی بودن که یهو وانگ ییبو از پله های بالا وارد شود و چنگ شیائو به ژان گفت

چنگ..ژان اون ورودباشوکوه رو ببین

ژان سرشو چرخوند و یهو محوه تماشاه ییبوشودوقلبش یهو لرزید که خودشم متوجه اون احساس نشود فقط به ییبو خیره شوده بود ولی انوز ازش نفرت داشت

چنگ..چیشودبابا گفتم به لهزه نگا کن نه یه ساعت

ژان.. بروبابا راستی ییبو باکی اومده چینیونگ که نیست چون اون زودتر اومداز ییبو

چنگ..نمیدونم

یهو لی هن وارد سالن شود و همه تعجب بهش نگا میکردن که باحس خجالت کشیدنش شود

همه داشتن میگفتن یانی این واقعا دختره یا پسره

چنگ..باورم نمیشه محافظ ییبو دختر باشه

ژان..منم همینطور

چن ژه یوان.. ببینم لی هن تو دختر بودیو به ما نگفتی یا کسی پیدا نشده با ییبو بیاد تورا دختر درست کرده اورده ها

لی هن.. ولا دخترا براش میمیرن ولی ارباب من از کسی که بهش بچسبه خوشش نمیاد به خاطره همین به من گفت که من باهاش بیام
دیدگاه ها (۶)

چن ژه یوان..والا فکر کردم بخاطره اخلاقه گندش کسی حاضر نیست ب...

پارت۲۸ییبو در همین لحظه اومد پیش لینگ هه ییبو .. خیلی وقت بو...

لباس های همشون تو مهمانی لایک فالو یادتون نره خوشگلا...❤❤💖🌹🌹

شب مهمونی شروع شد و شمشیر لئو وولی پیدا نشده

p..91ییبو خودشو جمع جور کرد میخواست به دنبال شن بره باید اون...

p..90همگی قدرتشونو گزاشته بودن وداشتن ییبو مهرموم میکردن دین...

p..86لیژان و دینگ یوشی متوجه خراب شدن هوا شدن باد بدی میوزی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط