گرگ هر شب به شکار میرفت و بی آنکه چیزی شکار کند باز میگشت

گرگ هر شب به شکار میرفت و بی آنکه چیزی شکار کند باز میگشت…
‏ﺷﺒﯽ ﮔــــﺮگ را ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺩﯾﺪﻡ…
ﺑﺎ ﻻﺷﻪ ﯾﮏ ﺁﻫﻮ ﺩﺭ ﺩﻫﺎﻥ ﺑﻪ ﮔﻠﻪ ﺁمد!
ﮔﺮﮒﻫﺎﯼ ﮔﻠﻪ ﺷﺎﺩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﮑﺎﺭ ﺍو.
ﭘﺮﺳﯿﺪند ﭼﺮﺍ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﮔــــــــﺮﮒ؟!!
ﮔﻔﺖ: شبی در ﺳﯿﺎﻫﯽ بیابان ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ؛ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺭﺑﻮد!
هر شب به خواست پایم که نه، به تمنای دلم میرفتم تا تماشایش کنم…
امشب محو او بودم که ﺷﻨﯿﺪﻡ ﺻﺪﺍﯼ ﺳﮕﺎﻥ ﻭﻟﮕﺮﺩ ﺭﺍ؛
ﺩﻭﯾﺪﻡ…
ﭘﺮﯾﺪﻡ…
ﺯﯾﺮ ﮔﻠﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﺩﺭﯾﺪمش!!
آنچنان
ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ
که ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ
“سهم دلم”
ﻧﺼﯿﺐ “ﺳﮕﺎﻥ ﻭﻟﮕﺮﺩ” ﺷﻮﺩ..

منبع:
https://rebsona.ir/%d8%b9%da%a9%d8%b3-%d9%be%d8%b1%d9%88%d9%81%d8%a7%db%8c%d9%84-%d8%af%d8%ae%d8%aa%d8%b1%d9%88%d9%86%d9%87/
دیدگاه ها (۱)

دانلود آهنگ خیال مهدی احمدوندhttps://rebsona.ir/%d8%af%d8%a7...

عکس پروفایل خاص http://kamalrajabi.parsiblog.com/Posts/1/%d...

دلم برات تنگ میشه… یه روزی ، یه جایی ، صدای خنده های یه نفر ...

هیچوقت از روی لبخند، حالِ کسی را تشخیص ندهید! یک لبخندِ ساده...

گرگ هر شب به شکار میرفت و بی آنکه چیزی شکار کند باز میگشت!ﺷﺒ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط