تکپارتی وقتی عضو جدیدی
تازه به گروه استری کیدز اومدبودی.. صدات عالی بود همینطورم خوشگل بودی.. اولین بار اودیشن دادی واسه ایدل شدن.. وبرای گروپ استری کیدز انتخاب شدی.. اعضا خیلی خیلی باهات صمیمی بودن.. تو افکارت غرق بودی که تقی به در زده شد..
علامت چان ÷
÷ات؟ میتونم بیام داخل؟
دستی به موهات کشیدی
_البته بیا..
چان بالبخند همیشگی وارد شد..
÷بیا پایین همه منتظرن...
_لبخندی زدی :الان میام..
÷باشه پس منتظرتیم..
چان ازاتاق رفت بیرون..
توهم بلافاصله بیرون رفتی..
صدای خنده اعضا میومد.. سونگمین داشت میخندید خنده هاشو دوست داشتی
=هی لینو انقدر قلقلکم نده ... (خنده)
لینو داشت سونگمین رو قلقلک میداد..
باورودتو همه برگشتن سمتت:
اعضا: سلام صبحت بخیر ...
_سلام صبح شماهاهم بخیر..
جونگین: ات نمیخوای روباهتو بغل کنی؟. (کیوت)
خندیدی
_چرا کنه عزیزم بیا بغلم ..دستاتو سمتش باز کردی..
جونگین اومد بغلت..
جونگین: هی بوی گل رز میدی.. خیلی بوی خوبیه....
فقط خندیدی.. که صدای هان بلند شد:
هان: قبول نیستاااا منم اینجاممم لپاشو باد کرد...
_عزیزم توهم بیا.. جا هست..
هان به سرعت نور پرید بغلت
جونگین: هی من اول بغلش کردم
هان:نه من بغلش کردم..
داشتی به دعوای کیوت این دونفر نگاه میکردی..
_بسه دیگه.. الان هردوتون بغل منین.. (کیوت)
جونگین هان: چههه کیوتیییی...
لپات قرمز شدن
لینو داشت با لبخند تماشاتون میکرد ..
لینو: هی منم میخوام اتو بغلم کنم .. برید اونور..
لینو اومد سمتت وبغلت کرد تقریبا هرسه داشتن خفت میکردن...
_خفم کردینااا..
هیون جین که داشت تاحالا باذوق نگاه میکرد گفت:
ات جا داری منم بیام؟؟
توهم با ذوق گفتی:
_چراکه نه عزیزدلم بیا .....
هیونجینم متقابلاً بغلت کرد...
چان وفلیکس چانگبین داشتن میخندیدن
چان: هی دارین دخترمو خفه میکنینااا..
چانگبین: اون لاغره زیاد نمیتونه نفس بکشه..
فلیکس: بخدا منم اتو لازم دارم... بزارین ازش چیزی باقی بمونه الان تبدیل میشه به درخت
.....
همتون زدین زیر خنده..
هر۴ ازت جدا شدن..
ودستتو محکم گرفتن ومیکشیدن
لینو: ات میشینه پیش من..
هان: نخیررر کی گفتههه میشینه پیش من..
جونگین: اون روباه دوست داره میشینه پیش من...
هیون جین: نبه باباااا میشینه پیش مننن...
داشتن دستاتو میکشیدن
_بخدا دارم دارم میشممم...
لینو: نه ات ماله مننههه
جونگین: برو اونور چلغوززز ماله منهههه
لینو: چان تربیتت اینه تحویل بگیرررر.
چان : توهم مادرشونی ناسلامتی....
_این وسط من بدبخت دارم جر میخورم تربیت جونگین چه ربطی داره اخهههه...
که فلیکس اومد جداشون کردازتو:
فلیکس: ای بابا بچه رو کشتین.. اصن هر ۴تا صندلیتونو بزارین کنارش راحت شین دیه..
لینو: من کنارت میشینم..
لینو به سرعت دستتو گرفت وصندلیشو گذاشت کنارت
علامت چان ÷
÷ات؟ میتونم بیام داخل؟
دستی به موهات کشیدی
_البته بیا..
چان بالبخند همیشگی وارد شد..
÷بیا پایین همه منتظرن...
_لبخندی زدی :الان میام..
÷باشه پس منتظرتیم..
چان ازاتاق رفت بیرون..
توهم بلافاصله بیرون رفتی..
صدای خنده اعضا میومد.. سونگمین داشت میخندید خنده هاشو دوست داشتی
=هی لینو انقدر قلقلکم نده ... (خنده)
لینو داشت سونگمین رو قلقلک میداد..
باورودتو همه برگشتن سمتت:
اعضا: سلام صبحت بخیر ...
_سلام صبح شماهاهم بخیر..
جونگین: ات نمیخوای روباهتو بغل کنی؟. (کیوت)
خندیدی
_چرا کنه عزیزم بیا بغلم ..دستاتو سمتش باز کردی..
جونگین اومد بغلت..
جونگین: هی بوی گل رز میدی.. خیلی بوی خوبیه....
فقط خندیدی.. که صدای هان بلند شد:
هان: قبول نیستاااا منم اینجاممم لپاشو باد کرد...
_عزیزم توهم بیا.. جا هست..
هان به سرعت نور پرید بغلت
جونگین: هی من اول بغلش کردم
هان:نه من بغلش کردم..
داشتی به دعوای کیوت این دونفر نگاه میکردی..
_بسه دیگه.. الان هردوتون بغل منین.. (کیوت)
جونگین هان: چههه کیوتیییی...
لپات قرمز شدن
لینو داشت با لبخند تماشاتون میکرد ..
لینو: هی منم میخوام اتو بغلم کنم .. برید اونور..
لینو اومد سمتت وبغلت کرد تقریبا هرسه داشتن خفت میکردن...
_خفم کردینااا..
هیون جین که داشت تاحالا باذوق نگاه میکرد گفت:
ات جا داری منم بیام؟؟
توهم با ذوق گفتی:
_چراکه نه عزیزدلم بیا .....
هیونجینم متقابلاً بغلت کرد...
چان وفلیکس چانگبین داشتن میخندیدن
چان: هی دارین دخترمو خفه میکنینااا..
چانگبین: اون لاغره زیاد نمیتونه نفس بکشه..
فلیکس: بخدا منم اتو لازم دارم... بزارین ازش چیزی باقی بمونه الان تبدیل میشه به درخت
.....
همتون زدین زیر خنده..
هر۴ ازت جدا شدن..
ودستتو محکم گرفتن ومیکشیدن
لینو: ات میشینه پیش من..
هان: نخیررر کی گفتههه میشینه پیش من..
جونگین: اون روباه دوست داره میشینه پیش من...
هیون جین: نبه باباااا میشینه پیش مننن...
داشتن دستاتو میکشیدن
_بخدا دارم دارم میشممم...
لینو: نه ات ماله مننههه
جونگین: برو اونور چلغوززز ماله منهههه
لینو: چان تربیتت اینه تحویل بگیرررر.
چان : توهم مادرشونی ناسلامتی....
_این وسط من بدبخت دارم جر میخورم تربیت جونگین چه ربطی داره اخهههه...
که فلیکس اومد جداشون کردازتو:
فلیکس: ای بابا بچه رو کشتین.. اصن هر ۴تا صندلیتونو بزارین کنارش راحت شین دیه..
لینو: من کنارت میشینم..
لینو به سرعت دستتو گرفت وصندلیشو گذاشت کنارت
- ۹.۲k
- ۰۶ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط