آرامم

آرامم؛

دارم به خیال تو راه می روم،
به حال تو قدم می زنم.
آرامم؛

دارم برای تو چای می ریزم، کمرنگ و استکان باریک، پررنگ و شکسته قلم.
آرامم؛

دارم برای تو خواب می بینم؛ خوابی خوب، خوابی خوش، خوابی پر از چشمهای قشنگ تو.
صدای جانم گفتن تو و برای تو مردن من.
آرامم؛

به خوابی پر از خیلی دوستت دارم،
پر از کجا بودی،
پر از سلام، دلم برای تو تنگ شده است.
دارم برای تو خواب می بینم.
آرامم؛

کنار تو حرف می زنم،
چای می ریزم،
دستت را می گیرم
و به سمت پاییز قدم می زنم
و دل به دریا می زنم
و به تو سلام می کنم:
سلام علاقه خوبم! علاقه جان من!
من به خیال تو آرامم.
می دانی؟
من سالهاست به دوست داشتن تو
آرامم ...
دیدگاه ها (۹)

یک روز از پسِ یک اتفاق؛ بزرگ می شوی ! روز اول حالت سنگین می ...

بجو آن صبح صادق را که جان بخشد خلایق راهزاران مست عاشق را صب...

من قانعم شبانه به خوابی ببینمتاما فقط بیا که حسابی ببینمت......

برایت اتفاق افتاده دنبال خودت باشی؟شبی مانند یک دیوانه در حا...

خیال داشتنتمثل یک شب آرام و رویایی استکه ستاره ها در آن می ر...

اگر نیستم...مطمئن باش که هنوز بی قرارت نشده ام....من اگر دلم...

یک نفر تو خیابونای مغز من همیشه راه میره قدم میزنه . خیابونا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط