من و دل آمده بودم به مهمان تو

من و دل آمده بوديم به مهماني تو
هر دو لبريز غزل غرق گل افشاني تو

دلکم عرض ادب کرد و همان گوشه نشست
من همه محو دل و او همه حيراني تو

شب شعري که به پا بود در آن صبح لطیف
برد ما را به تب خيس و غزلخواني تو

من دچار تو شدم وقتي نگاهم کردي
دل گرفتار همان موسم باراني تو

چشم تو خلوت خوبي است اگر بگذارند
من و دل زائر آن معبد روحاني تو

روزي سرشار تر از حس شکفتن در باد
روز آغاز من و خلوت عرفاني تو

آسمان نيز ورق خورد همان روز که باز
من و دل آمده بوديم به مهماني تو...

فاضل نظری
دیدگاه ها (۰)

دست در دست کسی،یعنی: پیوند دو جان!دست در دست کسی یعنی پیوند ...

هر که دلداده شد به دلدارشننشیند به قصد آزارشبرود؛چشم من به د...

Love ♥️is a secret 🕊that you should just say it to God...عــ...

دم به دم تنگ كنم داير‌ه‌ی خلوت خويشتا بدانجا كه دهم دل به دل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط