* تنبـوشـی از غـزل *
* تنبـوشـی از غـزل *
امشـب؛
بهتـریـن لبـاست را بـه تـن کن...
عطــرِ همیشگیـت را بـزن،
گیسـوانـت را پریشـان ...
و مـاه را خجـل داشتـه بـاش،
مـن؛
بـا تنپـوشی از غـزل،
بـخوابـت خواهـم آمــد...
تـا شـب شعـر انـدام خـوش تـراشت
را بِسُـرایـم...
و عشــق را...
عـاشقـانـه معنـا کنـم...!
امشـب؛
بهتـریـن لبـاست را بـه تـن کن...
عطــرِ همیشگیـت را بـزن،
گیسـوانـت را پریشـان ...
و مـاه را خجـل داشتـه بـاش،
مـن؛
بـا تنپـوشی از غـزل،
بـخوابـت خواهـم آمــد...
تـا شـب شعـر انـدام خـوش تـراشت
را بِسُـرایـم...
و عشــق را...
عـاشقـانـه معنـا کنـم...!
۷۶۹
۲۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.