چشمان دریایی

چشمان دریایی
♡p6.
/ *ات چش شده یهو بعد چند سال میخواد بهم از ارث بابا بده اون مرده چی بهش گفت ؟*
فردا صبح
= چانگ وو من امروز دانشگاه نمیام تو برو مواظب خودت باش
/ چرا ؟
= چیزی نشده دلم یکم درد میکنه
/ او ... اها اوکی من رفتم خدافظ
= خدافظ
اوف رفت خب نیم ساعت وقت دارم حاظرم شم
کارام رو کردم و یه دوش گرفتم یه نیم تنه با پیراهن مشکی و شلوار مشکی پوشیدن و عطر تلخم رو زدم و راه افتادم
بعد ۳۰ دقیقه رسیدم اداره بیرون شهر بود و دور بود
وارد اداره شدم و اونایی که میشناختنم بهم احترام گذاشتم ولی چند نفر بودن که نه من اونا رو می شناختم نه اونا منو رفتم در اتاقی ک ه پدرم قبلا بود و در زدم ...
ببخشید کم شد دیگه کلاس دارم و نمیتونم بیشتر بنویسم اما به جاش اگه شرطا برسه شب هم یه پارت طولانی می زارم ♡☆
شرط پارت ۵ لایک
دیدگاه ها (۰)

به ترتیب: اسلاید اول کاور دوم لباس تهیونگ وقتی اومده بود دید...

قفلی زدم روش 🤤

چشمان دریایی ♡p5. ...

شمان دریایی ♡p4. ...

جیمین فیک زندگی پارت ۷۳#

جونگ کوک:سلام من جونگ کوک بزرگ ترین مافیای جهانم امروز من قر...

دختری که آرزو داشت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط