آهو آمد سوی تو آرام شد پس می شود

آهو آمد سوی تو آرام شد، پس می شود
در حریمت هر که بی کس می رود کس می شود

یک عبای آبی و عمامه ای از جنس نور
آسمان از دست این گنبد ملبّس می شود

خوب ها از چشمشان "می" می چکد اما چرا
قسمت چشمان من انگور نارس می شود؟

تو دلیل اعتبار گنبد و نقّاره ای
آهن و سنگ از وجود تو مقدّس می شود

دل اگر تاریک باشد در حریمت چون کلاغ
زود در بین کبوتر ها مشخّص می شود

پنجره فولاد، سقّاخانه و گنبد طلا
هر که در صحن است محو این مثلّث می شود
دیدگاه ها (۶)

ای لحظہ بہ لحظہ در تماشای همهدیروزی و امروزی و فردای همهاز ت...

جان اباعبدالله کشتی نوح نشد منتظر هیچ کسی این حســـــــــین ...

مرقدت ضرب المثل های مرا تغییر دادهر که بامش بیش برفش نه ... ...

یـــاران چو بسم‌الله گــفتند رد شــدند از آب من ختــمِ قــرآ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط