داستان اردیبهشت

داستانِ اردیبهشت
به پایان رسید
و من هنوز
به خانه نرسیده ام!

قصه ی خرداد را بباف!
کلاغ ها
اردیبهشت
سر به هوا می شوند!
دیدگاه ها (۲)

روزهای مدیدینه می نویسدنه می پرسدو نه سراغی می گیرداما یک رو...

بی یادِ تو هر جا که نشستم توبه ‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

چسبیده‌ام به توبه‌سانِ انسانبه گناهش.هرگزترکت نمی‌کنم...

بعد از این از تو دگر هیچ نخواهمنه درودے ، نه پیامے ، نه نشان...

بايد، شب بيايدتا خانه را، از عطر تنت، پر کنم !تو را، به مشام...

دلم هوای توکرده.......

خب خب من اومدم با یه داستان ترسناک دیگه😁داستان ترسناک کوتاه‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط