هنگامی که از رسیدن به تو ناامید شدم

هنگامی که از رسیدن به تو ناامید شدم
خودم را زدم به فراموشی
اما کجای این فراموشی به فراموشی می‌ماند؟ وقتی هر شب به وقت تنهایی‌ام سراغی از خاطراتت میگیرم
لب پنجره می ایستم
خیره به نقطه‌ای نامعلوم
میبینمت که میخندیدی که می‌رقصیدی که در آغوشم آرام میشدی
فرق زیادی ست جانم
فرق زیادی ست بین کسی که فراموش میکند با کسی که خودش را به فراموشی می‌زند!

#علی_سلطانی
دیدگاه ها (۱)

💛عاشـــــــق بهتریـــــنها نباش🧡بــــــهترین باش💛تا هـــــمه...

امروز شعرهایم را دوبار مینویسمدوبار میخوانمو دوبار بیشتر از ...

و تظاهر کردن را چنان خوب آموخته ام،که گاهی خودم هم باورم می ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط