روضه پایانی کوتاه و جانسوز
🪴 روضه پایانی – کوتاه و جانسوز
ای مادر…
شب شهادتش میگویند
علی کنار بستر نشست
و فاطمه آهسته گفت:
«یا علی… من شرمندهام…
اگر حقی از تو بر گردن من مانده حلالم کن…»
علی گریه کرد و گفت:
«فاطمه جان… تو حقِ منی…
تو نورِ خانهای…
تو حلالکننده دنیای منی…»
اما…
لحظهای بعد
صدای گریه حسن و حسین بلند شد…
دستهای کوچکشان را روی سینه مادر گذاشتند
و گفتند:
«مادر جان… ما رو یتیم نکن…»
یا زهرا…
حق تمام گریههای عالم بر گردن مظلومیت توست.😢
ای مادر…
شب شهادتش میگویند
علی کنار بستر نشست
و فاطمه آهسته گفت:
«یا علی… من شرمندهام…
اگر حقی از تو بر گردن من مانده حلالم کن…»
علی گریه کرد و گفت:
«فاطمه جان… تو حقِ منی…
تو نورِ خانهای…
تو حلالکننده دنیای منی…»
اما…
لحظهای بعد
صدای گریه حسن و حسین بلند شد…
دستهای کوچکشان را روی سینه مادر گذاشتند
و گفتند:
«مادر جان… ما رو یتیم نکن…»
یا زهرا…
حق تمام گریههای عالم بر گردن مظلومیت توست.😢
- ۱۰.۳k
- ۳۰ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط